یاس من
یاس من

یاس من

بچه جیش داره...

یاس شده بود مامان .

یوسف شده بود بابا .

یاس به یوسف گفت : علی بچه جیش داره!

یوسف گفت : سارا بیا بریم دستشویی .

یاس با اعتراض گفت : نه نمیشه! مامانا بچه رو می برن دستشویی ...

یوسف : نه باباها می برن...

یاس دوباره بلند گفت : نخیر مامانا می برن .

یوسف با ناراحتی  :  نخیرم باباها می برن... مامان مامان

مامان با خنده : بله...

یوسف  : باباها بچه ها رو می برن دستشویی یا مامانا؟؟

مامان : هم باباها هم مامانا .

یوسف به یاس  گفت : یاش ، یاش ، ببین مامان میگه هم باباها هم مامانا... سارا رو بده ببرم دستشویی .

یاس  با خنده : باشه منم سرونازو می برم .

حالا سر دستشویی دعواشون شد.

یاس  : من می خوام سرونازو ببرم دستشویی تو برو کنار...

یوسف : نمیشه. آخه سارا جیش داره.

یاس : ا ، بیا کنار بچه جیش داره الان جیشش می ریزه.

صدای جیغ و داد و فریاد...

مامان : خب یکی تون بره توالت، یکی هم بره تو حمام.

مگه وقتی دوتاتون با هم جیشتون میگیره ، یکی نمیره تو حمام و یکی هم توی توالت؟

بچه ها با خنده و رضایت : باشه مامان جون.

یوسف با تعجب : مامان حمام کجاست؟


هشتمین سالگرد عقدمون مبارک

امروز بعد از گذشت 8 سال از زندگی کردن با تو زیر یک سقف از ته دلم احساس غرور و خوشبختی می کنم. تو یه هدیه ویژه الهی  برای من هستی. و خدا اونقدر منو دوست داشته که تو شدی مرد زندگی ام. تو همسر عزیز و جذاب من .

از خدای مهربونم سپاسگزارم که خوبی های تو  بهترینم رو تو ذهنم هر لحظه پر رنگ تر میکنه.خدایا ازت سپاسگزارم که یه تکیه گاه محکم کنارم دارم. پروردگارا شکرت که زندگی مونو با عشق پیوند زدی و ازت می خوام که این عشق رو حفظ کنی و وسعت ببخشی.

نقد روانشناسی فیلم نهنگ عنبر

 

فیلم نهنگ عنبر و ضمیر ناخود آگاه و نقش باورها در زندگی




خلاصه داستان فیلم : ارژنگ صنوبر (رضا عطاران) وقتی که فقط چند ماه بیشتر نداشت، مادرش او و پدرش را رها می کند و با مردی دیگر برای همیشه به آمریکا می رود. بیست و چند سال بعد رویا (مهناز افشار) عشق ارژنگ هم او را تنها رها می کند و به آمریکا می رود. وقتیکه ارژنگ 50 ساله می شود، بالاخره رویا از بازگشت به آمریکا منصرف شده و تصمیم می گیرد با ارژنگ زندگی کند.


" هر زنی رو که دوست دارم ، منو رها می کنه و میره آمریکا " این باور از طریق تجربه شخصی در ارژنگ شکل گرفت و باعث شد او سالها در تنهایی و رنج زندگی کند.

 ضمیر ناخودآگاه اطلاعات را از طریق حواس پنجگانه دریافت و بایگانی و پردازش می کند. ض.ن اطلاعاتی را به رفتار تبدیل می کند که با سیستم ارزشها و باورهای ما مطابقت داشته باشد. یعنی اون اطلاعاتی تبدیل به رفتار میشه که با باورهای ما یکسان باشد. مجموع زندگی ما را باورها تشکیل می دهند. همه قضاوتهای ما بر اساس باورهای ماست.
باور معمولا اولین و قویی ترین تصویر ذهنی ما نسبت به یک موضوع است.
ض.ن همیشه در پی کسب رفاه ، امنیت و آسایش ما است. پس اطلاعات را فیلتر می کند از طریق تعمیم دادن یا تحریف کردن یا حذف آن.
ض.ن طوری عمل می کند که موجب تایید، دوام و استمرار باورها شده و باورها همیشه به قوت خود باقی بمانند. ض.ن  اطلاعاتی را که با باورهای ما مطابقت نداشته باشند را از دسترس ما خارج می کند.
چون ض.ن به دنبال اطلاعاتی می گردد تا از باورهای ما پشتیبانی کند. ارژنگ سالها در غم و تنهایی و دوری از رویا بود.
بازگشت رویا به ایران و تصمیم او برای ماندن کنار ارژنگ نشان میدهد که باور جدیدی جایگزین باور قبلی ارژنگ شده است.
تا وقتی که ارژنگ با همان باور قبلی زندگی می کرد، اگرچه رویا به ایران بازگشت و مجرد هم بود ولی برای اینکه رفاه و امنیت و آسایش ض.ن به خطر نیفتد ،ارژنگ نمیتوانست به خواسته قلبی اش برسد.
زیرا ض.ن ما طبق باورهای ما فرمانده مغز ماست و وقتیکه فکر کنیم چیزی درست است ض.ن وضعیت را به گونه ای پیش می برد تا از باورهای ما حمایت کند.

عزیزم

نفس نفس تو سینه ام

عطر نفس های شماست


تقدیم به عشقم

اون دو تا مست چشات
منو خوابم می کنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم می کنه
داره می میره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم ،
من با اون رنگ چشات
مثل یک رویای خوش
پا گرفتی تو شبام
از یه دنیای دیگه
قصه ها گفتی برام
هنوز از هرم تنت
داره می سوزه تنم
از تو سبزه زار شده
خاک خشک بدنم
دستای عاشق تو
منو از نو تازه ساخت
دل ناباور من
جز تو عشقی نشناخت
داره می میره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم ،
من با اون رنگ چشات

یک دم از خیال من، نمی‌روی ای غزال من

به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو
سپیده‌دم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی؟
نشان تو، گه از زمین گاهی، ز آسمان جویم
ببین چه بی‌پروا، ره تو می‌پویم، بگو کجایی؟

کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بکو کجایی؟
به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی؟
فتاده‌ام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی؟

یک دم از خیال من، نمی‌روی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
تا هستم من، اسیر کوی توام، به آرزوی توام
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی؟



این منم که قمارو باختم




آه
کجا برم خدایا به کی بگم غمم را که غم زبونمو سوزونده
چرا به لب بیارم که آتش درونم تا استخونمو سوزونده
این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته
این منم که قمارو باخته
رو نسیم آشیونه ساخته