ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
بهش گفتم : "حیفه آدم تا همدان بره ولی زیارت ابن سینا نره ."
همین جمله باعث شد با وجود وقت کم و ترافیک سنگین و برنامه های دیگه ، بعد از 18 سال دوباره آرامگاه بو علی رو ببینم. مستقیم رفتم سر مزار ابو علی سینا و شروع کردم به خواندن فاتحه. هنوز تمام نشده بود که یه آقایی ازم پرسید : این خودشه؟
سرمو به نشانه بله تکون دادم. دوباره پرسید : اینه دیگه؟ دوباره سرمو تکون دادم که آره بابا اگه سواد داری و عینک لازم نداری روی سنگ قبرشو بخون. متوجه شد که دارم فاتحه می فرستم ، بلافاصله گفت : خودش به این چیزا اعتقاد نداشت.
خدایا این زنبور وزوزو از کجا پیداش شد؟ من کلی خدا خدا کردم که بیام اینجا. می خوام با پسر ستاره کلی درد و دل کنم. بگم شیخ الرئیس جون خدا وکیلی عجب مغزی داشتینا. بگم که چرا درمان قولنجتونو قطع کردین؟پنجاه و هفت هشت سالگی زود نبود؟ اگه به درمانتون ادامه داده بودین حکمت مشائی رو اشراقی کرده بودین یا حتی بیشتر و بالاتر. آخه حسین جون کتاباتون کامل به دست ما نرسید فقط یه مقدمه به دستمون رسید که ازش نمیشه کاملا به این نتیجه رسید که بالاخره شما هم فقط به استدلال و عقل اکتفا نکردین و اهل دل شدین. میخواستم بهشون بگم که من یکی چشم این غزنوی ها رو ندارم. مخصوصا مسعودشون. یکی به خاطر شما و یکی هم به خاطر حسنک وزیر.( البته شما کجا و حسن کجا؟) می خواستم ازشون بپرسم شما چطوری فکر می کردید؟ چطوری به مسایل نگاه می کردید؟ چطوری اینقدر باهوش و مخ بودید؟ علمی نبوده که شما بلد نباشید! شاعر و منجم و ریاضیدان و فیلسوف و پزشک و غیره . یه سوال دیگه هم اینکه ببخشیدا من درست نفهمیدم شما شیعه بودین یا سنی؟ البته به قول اتساین مهم نیست. اما من هنوز نفهمیدم!! و اینکه چطوری با کم خوابی مبارزه می کردین؟ میدونم تشنه دانستن بودید و فوق العاده پر کار و فعال ، اما استراحت هم جای خودش رو داره. آخه آقای دکتر مگه ما نباید حداقل 7 ساعت در شبانه روز بخوابیم؟ آقای بو علی رمز موفقیت شما چی بوده؟
می خواستم بگم ما صد تا عکس متفاوت از شما دیدیم کاشکی یه افتخاری می دادین و یه شب به خوابم میومدید.آخه خیلی دلم میخواد بدونم نابغه بی نظیری که از بچگی ام تا حالا دوستش دارم چه شکلیه و جواب سوالامو میگرفتم.
آقاهه ول کن نبود.بهش گفتم: ابن سینا مسلمون بوده و ما مسلمونا سر خاک فاتحه میفرستیم.
مونوپادشو از این شونه به اون شونه جا به جا کرد و گفت : اون اصلا عربا رو قبول نداشته. خودش گفته که عجم زنده کردم به این پارسی
حسابی خودمو کنترل کردم که از خنده نترکم. طرف به جای مشهد اومده بود همدان!!