یاس من
یاس من

یاس من

در سالن انتظار باشگاه . . .

خیلی حال و حوصله نداشتم شب قبلش هم حسابی بد خواب شده بودم. ( چند شب می شد که درست نخوابیده بودم آخه همسایه بالایی مون ساعت یازده و نیم به بعد یادش میاد خونه تکونی کنه! ساعت دو صبح هم دختر کوچولوش تمرین دو داره اونم با دمپایی رو فرشی پاشنه دار مادرش روی سرامیک! ) هوا هم خیلی سرد بود. دلم نمی خواست دوباره برم بیرون. فکر کردم برم تو سالن انتظار کنار بقیه مادرا بشینم. خب می تونستم حدس بزنم چی میگن ، اما  چاره ای نبود. باهاشون سلام علیک کردم و روی یه صندلی نشستم.

یه خانمی که خیلی خیلی به خودش میرسه و فوق العاده خوش لباسه ، همونی که من دلم می خواست باهاش بیشتر آشنا بشم هم اونجا نشسته بود. یه کم که حرفاشو شنیدم دیگه شخصیتش برام جذابیتی نداشت ، تازه فکر هم کردم که چرا اینطوری رژ زده انگار ماکارونی خورده! به نظرم صداش اصلا به قیافه اش نمیومد! دیگه حتی نگاش هم نکردم.

اما خانمی که روبروش نشسته بود و مثل اینکه یه جورایی با هم آشنا بودن ،جای اونو تو ذهنم پر کرد. قبلا فکر می کردم چقدر خودشو می گیره. اما متوجه شدم شخصیت آرومی داره زیاد اجتماعی و خوش مشرب نیست. خیلی کم حرف می زد. اگر هم می خواست یه چیزی بگه یه خانم دیگه ای می پرید وسط حرفش . اونم هیچی نمی گفت و اعتراضی نمی کرد. دلم می خواست بازم حرف بزنه تا من بیشتر بشناسمش. ازش خوشم اومده بود ، سعی کردم یه کم باش حرف بزنم ولی خیلی کوتاه شد و اونم بیشتر دوست داشت سکوت کنه. زیاد هم به صحبتهای بقیه خانمها توجه نمی کرد.

یه خانم دیگه ای هم نشسته بود وسط جمع و با موبایلش بلند بلند حرف می زد. یه جوری صحبت می کرد که انگار سالها استاد دانشگاه بوده و کلی تجربه داره. بعدش که از خانواده خودش و شوهرش تعریف کرد فهمیدم که وجه اشتراکمون فقط دوقلو داشتنه و بس.

خانم دیگه ای که فکر می کردم وضع مالیه خوبی داره همش از بی پولی می نالید و همه حرفاش یه جوری به مشکل مالی ختم میشد!

خانمی که روبروی من نشسته بود و به نظرم نچسب میومد، بدون مقدمه شروع کرد باهام درد و دل کردن!! یه دفعه خانمی که به نظر من از همه جوان تر بود پرید وسط حرف خانم روبرویم و اتفاقا با همون خانم وارد گفتگو شد و بعد از اینکه چند تا جمله بی سروته گفت ، نوبت خانم روبرویم شد که بپره تو حرف اون. منم هاج و واج نگاشون می کردم.

هیچ بحثی به نتیجه نمی رسید. هر صحبتی شروع نشده جاشو به یه بحث جدیدتر می داد. همه خانمها البته به استثنای اون خانم کم حرف ، دوست داشتن از خودشون و کارهاشون و بچه ( هاشون ) و شوهرشون  و . . . صحبت کنن.

و اونقدر از هم سبقت گرفتنو تو حرف همدیگه پریدنو از هر دری حرف زدن که یادشون رفت کلاس بچه شون تموم شده !!!

سر دردی گرفته بودم اول صبحی . . .


ورزش مغز مهم تر از ورزش بدن

 مغز انسان همان جوی آبی است که اگر حرکتی در آن نباشد به سرعت تبدیل به گندابی می‌شود که همه از آن فراری‌اند و این همان دلیلی است که ما از مصاحبت خیلی‌ها فراری هستیم. شما که نمی‌خواهید مغزتان به چنین سرنوشتی تبدیل شود پس ورزش مغز را از یاد نبرید که ورزش مغز از ورزش بدن مهم‌تر و حیاتی‌تر است. دستورالعمل های زیر همان حرکت‌های نرمشی مغز هستند که اگر به آن‌ها توجه کنید به زودی صاحب فکر و مغز سالمی خواهید بود که نه تنها خودتان، بلکه بقیه هم از مصاحبت و ارتباط با شما لذت خواهند برد. بر اساس یک برنامه منظم، ورزش‌های زیر را در مورد مغزتان انجام دهید:

·   فعالیت‌های ذهنی جدیدی را انجام دهید. کارهایی که نیاز به حفظ مراحل پیچیده دارند، به مغزتان ورزش می‌دهند. یکی از بهترین این کارها، حل جدول است.

·   استفاده از دست دیگر: دستی را که کمتری استفاده می‌شود، به کار برید. به کار یک راه خوب برای تقویت مغزتان این است که انرژی خود را بر انجام دقیق کارها با این دست متمرکز کنید. از این دست برای حرکت موس کامپیوتر یا نوشتن یک مقاله یا نامه استفاده کنید.

·   ورزش ذهنی نوروبیک را تمرین کنید. این کار به فرد کمک می‌کند که روزانه با روش‌های جدیدی از هر 5 حس خود استفاده کند. به عنوان مثال به صدای رعد و برق گوش کنید و انگشتان دست خود را هم زمان با هم بشکنید تا صدا دهند.

·     از مغزتان کار بکشید. با تکمیل یک پازل به مغزتان ورزش دهید و یا با مطالعه یک کتاب رمان دشوار از مغزتان کار بکشید. از هر فرصتی برای مصاحبت با افراد خوش مغز استفاده کنید. در این مورد آشنایی با چندین زبان، قدرت شما را افزایش می‌دهد.

·   مطالعه کردن از ورودی‌های مهم مغز شماست که در اصل نوعی مصاحبت است، اما در واقع با چکیده افکار نویسنده سر و کار دارید و مسلماً بازده آن چندین برابر مصاحبت با این افراد است.

·      به جاهای زیبا بروید و لذت ببرید.همیشه زیبایی‌های طبیعت را دنبال کنید.

·       بوی خوش خود را در معرض رایحه‌های خوش قرار دهید.

·      لذت بردن از طعم‌های خوشمزه و باب طبعتان را فراموش نکنید.

·       همیشه تفکر کنید، تخیل کنید و کارهای خلاقانه انجام دهید.

·      حل جدول و معما از حل جدول و معما برای تلنگری به مغزتان استفاده کنید.

·      ریاضیات هیچ‌گاه از ریاضیات فرار نکنید.

·      و مهم‌تر از همه این که بنویسید، بخوانید، بخندید و بخندانید.

·   نرمش بدن البته نرمش بدن نیز فراموش نشود که عقل سالم در بدن سالم است . ورزش‌های مورد علاقه مغز تحقیقات نشان می‌دهد: پینگ پنگ، بدمینتون، تکواندو و قایقرانی سبب رشد مغز می‌شوند. جام جم: ورزش‌هایی مانند دویدن و شناکردن ورزش‌های هوازی بسیار عالی هستند. این ورزش‌ها می‌توانند سبب تقویت بدن، سوختن کالری و بالا بردن روحیه افراد شوند. بر اساس... دکتر «رودولفو ساویاک»، متخصص مغز و اعصاب کلینیک مایو در روچستر با اشاره به تحقیق انجام شده در این زمینه می‌گوید: 30 دقیقه فعالیت هوازی از هر نوع در روز و پنج بار در هفته با کاهش خطر ابتلا به عملکرد ادراکی همراه است.

بنابراین مهم است که فعالیتهای بدنی در برنامه روزانه داشته باشیم.

منبع  :

باشگاه آنلاین خلیج فارس !

تست هوش

فرم ١٩٦٠ آزمون استنفورد – بینه  

              این آزمون برای سنجش هوش کودکان ٢ ساله تا افراد بزرگسال تدوین شده است. در این آزمون مفهوم هوشبهر انحرافی به‌کار رفته است. هوشبهر انحرافی نمره­ استانداردی است که در آن میانگین برابر ١٠٠ و انحراف معیار ١٦ است. اگر هوشبهر کسی در این آزمون ١٠٠ یا نزدیک به آن باشد، بهنجار یا طبیعی و یا متوسط تلقی می­ شود. افراد عقب­ مانده­ی ذهنی دست‌کم دو انحراف معیار پایین­تر از میانگین و افراد سرآمد دست‌کم دو انحراف معیار بالاتر از میانگین نمره می­ گیرند. محتوای آزمون استنفورد – بینه شامل دو نوع سوال است: کلامی و غیر­کلامی.

            برای سنین ٢ تا 5/4 سالگی برای هر سن ١٢ سوال و برای سنین ٥ سال تمام تا ١4 سالگی برای هر سن ٦ سوال در نظر گرفته شده است. برای هر سن یک سوال ذخیره هم تدوین شده است. هرگاه ضمن اجرای آزمون، اجرای یکی از سوال­­ ها با اشکال روبرو شود و یا امکان اجرای یک سوال فراهم نباشد، به جای آن از سوال ذخیره استفاده می­ شود. در آزمون­های گروه­های سنی ٢ تا ٥/٤ سالگی، در ازای پاسخ درست به هر سوال یک ماه سن عقلی و در آزمون­ های گروه­های سنی ٥ تا ١٤ سال، در ازای پاسخ درست هر سوال دو ماه سن عقلی منظور می­ شود. سوال­ های آزمون افراد بزرگسال در ٤ سطح به شرح زیر تدوین شده ­اند:

  • آزمون بزرگسال متوسط: شامل ٨ سوال است که به پاسخ درست هر سوال دو ماه سن عقلی داده می­ شود، روی‌هم­رفته ١٦ماه.
  •  آزمون بزرگسال باهوش (سطح ١) شامل ٦ سوال است و به هر سوال ارزشی معادل ٤ ماه سن عقلی داده می­ شود، روی‌هم­رفته ٢٤ ماه.
  •  آزمون بزرگسال باهوش (سطح ٢) شامل ٦ سوال است و به هر سوال نمره‌ای برابر ٥ ماه سن عقلی داده می­ شود، روی‌هم‌رفته ٣٠ ماه.
  •  آزمون بزرگسال باهوش (سطح ٣) شامل ٦ سوال است و به هر سوال نمره‌ای برابر ٦ ماه سن عقلی تعلق می­ گیرد، روی‌هم‌رفته ٣٦ ماه.

                    در اینجا نمونه­ هایی از سوال­های آزمون استنفورد – بینه در سنین مختلف، مطرح می شود.

 

آزمون کودکان دو تا دو نیم ساله:

  • تشخیص اجزای بدن: تصویر یک کودک به آزمودنی نشان داده می‌شود. او باید ٤ مورد از اجزای بدن یعنی مو، دهان، پاها، دست­ها، گوش، بینی و چشم­ها را نشان دهد.
  • ساختن برج: آزمودنی باید بتواند با روی هم قرار دادن ٤ مکعب چوبی به ابعاد ٥/٢ سانتی متر یک برج بسازد.
  •  شناسایی اشیا: آزمودنی باید با دیدن ماکت اشیای زیر، ٥ مورد را شناسایی کرده آنها را نشان دهد: سگ، توپ، قطار، تختخواب، عروسک و قیچی.
  •  نام بردن اشیاء: آزمودنی باید با دیدن تصاویر بعضی از اشیا مانند هواپیما، تلفن، کلاه، توپ، درخت، کلید، اسب، چاقو، کتاب، کشتی، و ... نام آن­ها را بگوید.

آزمون کودکان ٣ و ٣/٥ ساله

  •  ساختن پل: آزمودنی باید بتواند از روی الگوی یک پل که توسط آزمایش ­کننده با مکعب های چوبی در حضور کودک ساخته می­ شود، یک پل بسازد.
  •  کشیدن از روی دایره: آزمودنی باید بتواند از روی یک دایره که به وی ارائه می‌شود، منحنی بسته­ای شبیه به یک دایره رسم کند.
  •  تکرار سه رقم: آزمودنی باید پس از گوش دادن به اعدادی که توسط آزمایش‌کننده خوانده می شود، آن­ها را بلافاصله به همان صورت تکرار کند. (١-٤-٦)، (٢-٥-٣)، (٧-٣-٨). یادآوری و تکرار یک مورد از سه مورد کافی است.
  •  جدا کردن دکمه­ ها: آزمودنی باید بتواند در ٢ دقیقه ٢٠ دکمه­ی کوچک سیاه و سفید را جدا کند و دکمه­ های هر رنگ را در یک جعبه­ کوچک جای دهد.
  •  درک و فهم: آزمودنی باید به یکی از ٢ سوال زیر درست پاسخ بدهد: اگر تشنه‌ات باشد چه می کنی؟ اجاق گاز برای چیست؟

آزمون کودکان ٤ و ٥/ ٤ ساله

  •  گفتن متضاد کلمات: آزمودنی باید با گفتن متضاد کلمات، جمله­ های زیر را که برایش خوانده می شود کامل کند: برادر پسر است، خواهر چه؟ روز هوا روشن است، شب چطور؟ پدر مرد است، مادر چه؟
  •  درک و فهم: آزمودنی باید بتواند به این سوال­ها پاسخ دهد: خانه برای چیست؟ کتاب برای چیست؟
  •  حافظه برای یادآوری جمله­ ها: جمله ­های زیر یکی پس از دیگری برایش خوانده می­ شود، آزمودنی باید پس از شنیدن هر جمله آن را به همان صورت بازگو کند: ما می­ خواهیم برویم برای مادر کمی شیرینی بخریم. نسرین دوست دارد بچه گربه­ها را در لانه غذا بدهد.
  •  درک زیبایی: سه کارت که روی هر کارت دو تصویر، یکی زیبا و دیگری زشت کشیده شده است، به آزمودنی نشان داده می­ شود. او باید در هر کارت تصویر زیباتر را نشان دهد.

آزمون کودکان ٥ ساله

  •  کامل کردن تصویر ناقص: تصویر یک آدمک به آزمودنی ارائه می­ شود. او باید حداقل دو قسمت آن را کامل کند.
  •  رسم یک مربع: آزمودنی باید از روی یک مربع شکلی تقریبا شبیه آن بکشد.
  •  تعریف اشیا: آزمودنی باید در برابر پرسش­ های زیر دو مورد از اشیا را با ذکر جنس، شکل یا مورد استفاده­ی آن­ها تعریف کند.

آزمون کودکان ٦ ساله

  •  خزانه لغات: فهرستی از لغات، یکی پس از دیگری برای آزمودنی خوانده می‌شود و او باید معنای هر لغت را بیان کند. نمونه­ ای از این کلمه­ ها عبارتند از: پرتغال، پاکت، نی، مژه، سوزش، غرش، سخنرانی و مهارت.
  •  بیان تفاوت­ها: از کودک خواسته می شود تفاوت بین اشیا را بگوید.
  •  مفهوم اعداد: ١٢ مکعب چوبی در اختیار آزمودنی گذاشته شده و از او خواسته می شود که 5 شماره خاص را از میان آن­ها جدا کند، او باید به چهار مورد پاسخ درست بدهد.

آزمون کودکان ٧ ساله

  •  مهمل ­یابی: تصاویری به آزمودنی نشان داده می­ شود و او باید اشتباه یا مهمل بودن آن را بیان کند.
  •  شباهت­ها : آزمودنی باید شباهت بین دو مورد از چهار مورد زیر را توضیح دهد: شباهت بین چوب و زغال سنگ، کشتی و اتومبیل، سیب و آلو، آهن و نقره.
  •  کشیدن از روی لوزی: آزمودنی باید از روی شکل لوزی که به او ارائه می­ شود، شکلی تقریبا مشابه آن را بکشد.

آزمون کودکان ٨ ساله

  •  حافظه برای داستان: داستانی برای کودک خوانده می­ شود. سپس چند سوال درباره داستان مطرح می­ گردد که باید به آن پاسخ بدهد.
  •  درک و فهم: آزمودنی باید به نمونه ­هایی از پرسش­ های زیر پاسخ بدهد: اگر در خیابان یک شهر کودک سه ساله­ای را که پدر و مادرش را گم کرده است، پیدا کنید چه کار خواهید کرد؟ اگر چیزی را که مال دیگری است بشکنید چه کار خواهید کرد؟
  •  مهمل­ یابی کلامی: مطالبی برای آزمودنی خوانده می­ شود و او باید بگوید چرا اشتباه یا احمقانه است.

آزمون کودکان ٩ ساله

  • حافظه­ طرح­ها: طرحی به مدت ١٠ ثانیه به آزمودنی ارائه می‌شود. سپس آن را از دید او پنهان می کنند. او باید شبیه آن را از حفظ بکشد.
  •  گفتن کلمه­ های هم­ قافیه: از آزمودنی خواسته می­ شود کلمه ­ای، هم­وزن یا هم‌قافیه­ کلمه­ دیگر را بگوید.
  •  تکرار 4 رقم از حفظ: چهار عدد یک رقمی مانند ٦، ٢، ٥ و ٨ به‌طور شمرده برای آزمودنی خوانده می­ شود، او سپس باید آن­ها را به همان ترتیب از حفظ بازگو کند.

 

آزمون کودکان ١٠ ساله

  •  معنی کردن کلمه­ های انتزاعی:  آزمودنی باید معنای کلمه­ هایی مانند افسوس، کنجکاوی، اندوه و تعجب را بیان کند.
  •  یافتن دلیل: از آزمودنی خواسته می­ شود که در مورد برخی مسائل دلیل بیاورد.

آزمون کودکان ١١ تا ١٤ ساله

  • حافظه برای تکرار ٥ رقم: سوال ٩ ساله ­ها.
  •  جمله­ سازی از کلمه ­های درهم­ ریخته: جمله­ای با کلمات درهم­ ریخته در اختیار آزمودنی قرار داده می­ شود. او باید جمله­ درست را با استفاده از کلمه­ ها بسازد.
  •  بیان شباهت سه چیز:  از آزمودنی خواسته می­ شود شباهت بین سه چیز را بیان کند.

روش اجرا و نمره­ گذاری آزمون

آزمایش­ کننده با توجه به سن، پایه­ تحصیلی، سوابق و رفتار آزمودنی در جلسه­ آزمایش، نقطه آغازی را برای شروع آزمایش و طرح سوال­ها در نظر می­ گیرد. در مورد کودکان عادی و کسانی که از نظر هوش طبیعی به نظر می‌رسند، بهتر است آزمایش را با آزمون کودکان یک سال کمتر از سن زمانی آزمودنی­ ها آغاز کرد. برای مثال، در مورد کودک عادی ٧ ساله می توان آزمایش را با سوال­ های آزمون کودکان ٦ ساله شروع کرد. اگر هنگام آزمایش معلوم شد که نقطه­ آغاز برای شروع آزمون بالاتر از سطح مناسب انتخاب شده است، آزمایش ­کننده بلافاصله باید به سوال­ های سنین پایین­ تر برگردد. در هر حال، نقطه­ آغاز طرح سوال­ ها همواره باید از سنی شروع شود که آزمودنی با صرف حداقل کوشش بتواند به پرسش ­ها پاسخ دهد. پرسیدن سوال­ ها تا آنجا ادامه می­ یابد که آزمودنی به هیچ یک از سوال­های یک سن نتواند پاسخ درست بدهد. در پایان آزمایش، سن عقلی آزمودنی با در نظر گرفتن سن نقطه­ آغاز و جمع امتیاز­هایی که به دست آورده است، محاسبه می­ شود. با مراجعه به جدول هنجار آزمون می­ توان هوشبهر افراد را تعیین کرد. در جدول هنجاری سن عقلی برحسب سال و ماه و ردیف افقی بالای جدول و سن زمانی برحسب سال و ماه در ستون عمودی سمت چپ جدول نشان داده شده است. از محل تقاطع سن عقلی و سن زمانی، هوشبهر انحرافی را می­ توان در جدول یافت. باید دانست سن زمانی افراد بزرگسال (بالاتر از ١٨ سال) در هر سنی که باشند ١٨ سال در نظر گرفته می­ شود.


بر گرفته از وبلاگ : روانزاد

 

 

انتقال صفات

هر چیزی قابل انتقال هست. صفات هم قابل انتقالند. یه نفر به شرطی می تونه صفت محبتشو به دیگران منتقل کنه که بذر این صفت رو درونش داشته باشه.

سیستم مکانیزم طبیعی به این صورت کار میکنه که با فاعل کاری نداره بلکه با فعل کار می کنه. مثلا اگر یه نفر از اینکه کسی سرطان گرفته خوشحال شه!! اون بخشی که به او خدمت می کنه ، میگه تو از سرطان اون خوشحال شدی ، پس سرطان چیز خوبیه و همه تلاششو می کنه که خودشم سرطان بگیره!

کسانیکه از موفقیت دیگران خوشحال می شن یعنی اینکه این سیستم داره خوب عمل می کنه و کساییکه از رنج و ناراحتی و بیماری دیگران خوشحال می شن ( معلومه که انسان نیستن ) این سیستم اون موضوع رو ازشون دور می کنه!

در خانواده اگر بچه ای کار بدی انجام داد برای اینکه شخصیتش آسیب نبینه باید با فعل برخورد کرد و گفت : "این چه کار بدی بود که تو کردی؟ یا این چه حرکتی بود؟ " نگیم : " تو چه احمقی که این کار رو کردی! یا تو چه بچه بیشعوری هستی که این کارو کردی! " ، بلکه فعل رو محکوم کنیم تا سیستم درونی او به سمتی بره که دیگه اون اتفاق پیش نیاد. در صورتی که فاعل محکوم بشه شخصیت خرد میشه.


به امید روزی که همه از شادی  و موفقیت هم خوشحال شن تا همه از نتایج اون بهره ببرن.



در شیراز

امروز ده روزه که ما اومدیم شیراز خونه خاله کوچیکم. خاله عزیزم دو تا پسر آقا و ماه داره و یه دختر گل به معنای واقعی.

دیشب به پیشنهاد خاله جونم من و دختر خالم با هم رفتیم بیرون و خاله هم حسابی لطف کردن و بچه ها رو نگه داشتن.

خلاصه ما هم رفتیم بگردیم و خریدی کنیم ولی متاسفانه هیچی باب میلمون پیدا نکردیم. خسته و کوفته و ناراحت داشتیم برمی گشتیم خونه که یه دفعه دختر خالم پیشنهاد داد ،فلافل بخوریم. منم شکمو ،گفتم باشه. اونم گفت که دقیقا همین نزدیکیها یه فلافلی هست که چنین و چنانه و منم گرسنه آب از لبو لوچم آویزون شد. وقتی رسیدم دیدیم چند نفر تو صف ایستادن ما هم نوبت گرفتیم . تازه زنگ هم زدیم خونه که اگه تا الان شام نخوردید واسه شما هم فلافل بگیریم! که با واکنش منفی روبه رو شدیم و ما همچنان دلمون فلافل می خواست.

خلاصه هر چی زمان میگذشت نوبت ما نمیشد. خسته و گرسنه تو هوای سرد ایستاده بودیم . دلمونم نمیومد ول کنیم بریم!! جالب اینکه هیچکدوم از اون افرادی که توی صف ایستاده بودن و همشون هم آقا بودن حاضر نبودن جوانمردی کنن و نوبتشونو به ما بدن . هر چی هم آقای فلافل فروش که از لهجه اش پیدا بود خوزستانیه بهشون می گفت اول زن و بچه رو راه بندازم؟ ( منظورش من و دخترخالم بود!!!!) قبول نمی کردن به هیچ عنوان. باورم نمیشد چه شکموهایی بودن

نشون به اون نشون که زنگ زدیم تاکسی بی سیم هم اومد و هنوز نوبت ما نشده بود چون نفر قبل از ما هی تعدادسفارشاشو افزایش می داد. چقدر پر رو بود!! در برابر اعتراض ما هم کاملا بی توجهی می کرد!

وقتی که بالاخره ساندویچامونو گرفتیم و سوار ماشین شدیم اصلا میلی به خوردن نداشتیم بس که حرص خورده بودیم.تا یک ساعت بعد از برگشتنمون به خونه (که توام با شرمندگی من بود واسه اینکه خیلی به خاله جون زحمت داده بودم) هنوزم دستام سرد بود. امان از شکمویی


اینو بخونید من که دل درد گرفتم.

ببخشید پشت خطی دارم!

چه حالی بهتون دست میده وقتی دارین با یه دوست یا مثلا دختر خاله تون تلفنی صحبت می کنید بعد اون یهویی می گه : " ببخشید پشت خطی دارم بعدا بت زنگ می زنم! " و این بعدا شاید هیچ وقت نیاد آخه یادش رفته یا یه کار مهمتر پیش اومده. حالا اون پشت خطیه کی بوده اصلا مهم نیست. مهم این بوده که توی اون لحظه به شما بی احترامی شده. حرف شما فقط به این دلیل قطع شده که یه نفر دیگه که اصلا نمی دونه اون کیه ، تو انتظار نمونه! اگه نوبتی هم باشه ، شما که زودتر زنگ زدید! از همه بدتر اینکه اصلا منتظر تماس تلفنی کسی نبوده! مثلا اگه از اول می گفت که منتظره یه تماس مهمه ، قابل قبول بود. و معمولا هم کسی بوده که کار خاصی نداشته !! نمی دونم شاید اون لحظه با خودش فکر می کنه از طرف بانکش زنگ زدن که بش بگن یه شمش طلا برنده شده!!!

من یکی که بم خیلی بر می خوره.  خیلی زیاد. چون ممکنه یادم بره واسه چی زنگ زده بودم و چی می خواستم بگم. یا مگه بیکارم که حالا بشینم تا کی طرف زنگ بزنه. این واقعا یه بی احترامیه بزرگه که همه گیر شده . حتی بعضی از بزرگتر ها هم که یعنی الگو های ما هستن ، همین کار رو می کنن. آخه بگو مگه منتظر چی هستین؟ شاید بعدا که اگه تو زنگ زدی دیگه من نبودم باهات صحبت کنم. آخه این چه طرزشه؟


این رفتار ناپسند اطرافیان باعث شده که اولا خودم هیچ وقت این کار رو تکرار نکنم. و اگه کسی باهام اینطوری برخورد کرد همون موقع قاطعانه بهش بگم که دیگه لازم نیست بعدا بم زنگ بزنی چون جواب نمی دم. و اگه گفت : " چرا ؟؟؟؟ " بش بگم :  "چون بهم بی احترامی کردی! " حالا اون طرف هر کی می خواد باشه. به عنوان یه انسان  و کسی که به همه حتی بچه ها هم احترام میذارم انتظار دارم دیگران هم بهم احترام بذارن.

به نظر شما خواسته زیادیه ؟