یاس من
یاس من

یاس من

دعای مادر برای فرزندش

وقتی کوچک بودی

تو را با رو اندازهایی می پوشاندم

و در برابر هوای سرد شبانه محافظت می کردم

ولی حالا که برومند شده ای

و دور از دسترس ،

دستهایم را بهم گره می کنم

و تو را با دعا می پوشانم!

                                        دانا کوپر


نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم، مخصوصا وقتی یاد مامانم می افتم که داره از راه دور واسه داداشم دعا می کنه.


مامان جونم روزت مبارک




                                        ای
مادر عزیز که جانم فدای تو

                                               قربان مهربانی و لطف و صفای تو       

   هرگز نشد محبت یاران و دوستان                                       

  هم پایه محبت و مهر و وفای تو       

             مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست
                                                              ا ین سینه خانه تو و این دل سرای تو

        ای مادر عزیز که جان داده ای مرا
                                                     سهل است اگر که جان دهم اکنون به پای تو

    خشنودی تو مایه خشنودی من است
                                                                          زیرا بود رضای خدا در رضای تو

گر بود اختیار جهانی به دست من
                                                                     می ریختم تمام جهان را به پای تو



مادر

ناگفته های یک مادر پیر


فرزند عزیزم:



آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
... اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم

فرزند دلبندم،دوستت دارم ...

--------------------------------------------------------------------------

مامان جونم خیلی دوستت دارم هیچ وقت با هام قهر نکن.

تولدت مبارک

فرهنگ لغت مامان

مامان سر نماز برای بیان منظورش از عبارت " الله اکبر" استفاده می کنه. حالا این " الله اکبر" هزارتا معنی داره، بستگی به شرایط داره . مثلا یعنی:

کولر روتند کن از گرما پختم.

زیر قابلمه شعله پخش کن بذار تا برنج ته نگرفته.

سالاد درست کردی بعد از نمازم می خواهیم شام بخوریم.

در می زنن. چرا کسی درو باز نمی کنه؟؟

غذا ته گرفت خاموشش کن. بوشو حس نمی کنی؟

صدای تلویزیون رو کم کن نفهمیدم چی خوندم.

بذار نمازم تموم شه، میام سراغت!

سفره رو بنداز یه رکعتم بیشتر نمونده.

به خاله ات بگو نمازم تموم شد خودم بهش زنگ می زنم.

نه نه قطع نکن رکعت آخرم!

دارم نماز می خونم نمیبینی ، باهام حرف نزن!!

بزن کانال 3 سریال شروع شد.

اون کاری که بت گفتم انجام دادی؟

و ...

اون موقع ها که دختر خونه بودم با صدای " الله اکبر" مامان سه متر می پریدم تو هوا و با توجه به حالت چهره مامان و اوضاع و شرایط حدس می زدم که منظور مامان چیه و سریع انجامش می دادم. خوشبختانه همیشه هم درست حدس می زدم. برعکس دادشم به ندرت متوجه منظور مامان می شد. واسه همینم معمولا به " الله اکبر" های مامان اهمیتی نمی داد.( بیشتر از تنبلی ) فقط به من می گفت: آجی تو از کجا می فهمی مامان چی میگه؟؟؟؟؟

یه بار که مامان نمازش تموم شد گفت: پسرم خیلی باهوشه اینو از وقتیکه نوزاد بود فهمیدم الکی که نیست تیز هوشان می ره ، اما دخترم از اونم باهوشتره.

کلی خر کیف شدم. همون موقع دادشم  پیشنهاد داد که : آجی چرا کتاب فرهنگ لغت     " الله اکبر" های مامان رو نمی نویسی؟!